در ۲۴ اکتبر ۱۶۴۸ با امضای پیمانی موسوم به پیمان وستفالیا، جنگ خانمانسوز سیساله در اروپای مرکزی پایان یافت. وستفالیا -منطقهای در شمال غربی آلمان – میزبان این رخدادِ تاریخساز بود. عهدنامه وستفالیا را یکی از نقاط عطف در تاریخ روابط بینالملل میدانند.
جنگ سیساله به راستی یکی از ویرانگرترین جنگهای تاریخ اروپاست. این درگیریها در سال ۱۶۱۸ آغاز شد؛ زمانی که خاندان هابسبورگ که بر اتریش فرمان میراندند، تلاش کردند که مذهب کاتولیک رومی را به اتباع پروتستان خویش در منطقه بوهم (جمهوری چک امروز) تحمیل نمایند. این اختلافات منطقهای سریعاً به بقیه ایالات آلمان نیز سرایت نمود. امپراتوری مقدس روم با فرانسه وارد جنگ شد، ایالات طغیانگر آلمانی علیه امپراتور هابسبورگ اتریش به پا خاستند و فرانسه نیز با امپراتوری اسپانیا درگیر شد. طی سالهای بعد سوئدیها، دانمارکیها، لهستانیها و روسها نیز به این مخمصه وارد یا به آن کشانده شدند. تمایلات تجاری نیز همچون رقابتهای سیاسی و مذهبی، عامل محرک این درگیریها به حساب میآمدند.
فرماندهان شاخصی در این جنگ شرکت جستند: مارشال تورن ، لویی سیزدهم، کاردینال ریشیلیو، مازارین و شاهزاده دو کُنده از فرانسه، والنشتاین از امپراتوری اتریش، شاه گوستاو آدولف از سوئد، فیلیپ چهارم از اسپانیا، کریستیان چهارم از دانمارک و چندین نفر از پاپهای کلیسای کاتولیک. شاه گوستاو آدولف (سوئد) در سال ۱۶۳۲ در نبرد لوتزن کشته شد. ژنرال والنشتاین – که به طرز دیوانهواری به قتل و غارت علاقه داشت و حتی در جریان فتح شهرها، حیوانات شهری را نیز سلاخی میکرد- در سال ۱۶۳۴ به دست یک کاپیتان انگلیسی به قتل رسید. بااینحال، جنگ تا بیش از یک دهه بعد نیز ادامه یافت.

این جنگ خانمانبرانداز عموماً در خاک آلمان جریان داشت و موجی از بیماری، فقر و بدبختی را با خود به این سرزمین آورد. مورخی آلمانی به نام ونسلاس هولار گزارشهای متعددی از آدمخواری در منطقهی راینلند -واقع در غرب آلمان- را طی دهه ۱۶۳۰ ثبت نمود. سربازان مزدور محلی بهترین شرایط ممکن برای غارت و چپاول را در ادامه یافتن جنگ میدانستند؛ بهنحویکه با پایان درگیریها، بسیاری از آنها نسبت به سبک زندگی پس از جنگ، اظهار نارضایتی میکردند.
مذاکرات صلح برای پایان دادن به سه دهه جنگ، در دسامبر ۱۶۴۴ در شهرهای اوزنابروگ (Osnabrück) و مونستر (Münster) آغاز شد. ۱۷۹ نمایندهی تام الاختیار از ۱۹۴ ایالت بزرگ و کوچک آلمان، جریان مذاکرات را به پیش بردند. هزاران نفر نیروی پشتیبانی نیز که با غذا و مسکن مناسب از آنها پذیرایی میشد، نقش مؤثری در پیشبرد جریان مذاکرات ایفا نمودند (این در حالی بود که اکثر نقاط کشور در قحطی به سر میبردند). سفیر ونیز، پاپ نونسیو و فابیو چیگی (بعدها پاپ الکساندر هفتم) نیز بر این مذاکرات نظارت نمودند.
اختلافات اصلی در ماههای پایانی مذاکرات نمایان شد. قرار بود که نمایندگان دول بزرگ خارجی نیز در مقابل یکدیگر بنشینند و جریان مذاکرات را از سر گیرند اما نمایندگان فرانسه و اسپانیا با این وضعیت مخالفت نمودند؛ لذا، به ناچار از طریق یک سیستم پستی طولانی، تبادل نامه بین طرفین صورت گرفت. بقیه دول خارجی نیز از این وضعیت پشتیبانی نمودند. در چنین حالتی، حدود ۱۰ روز طول میکشید که نامهای از مونستر به پاریس یا وین برسد. این مدت زمان برای شهرهایی چون مادرید و استکهلم، ۲۰ روز بود؛ اگرچه برخلاف انتظار، مذاکرات طی سه هفته به سرانجام رسید. عهدنامه وستفالیا در ساعت دو بعدازظهر شنبه ۲۴ اکتبر ۱۶۴۸ به امضای طرفین رسید.

مطابق پیمان وستفالیا، سوئیس از اتریش و هلند از اسپانیا استقلال یافت. شاهزادهنشینان آلمانی به خودمختاری دست پیدا کردند. سوئد، باواریا و براندنبورگ، امتیازات مالی و سرزمینی کسب نمودند و فرانسه نیز بخش اعظم ایالات آلزاس و لورن را تصاحب کرد.
رویای حاکمیت مذهب کاتولیک رومی بر تمامی اروپا، برای همیشه بر باد رفت. پروتستانتیسم آمده بود که بماند.
منبع: historytoday
ترجمه: تاریخ جهان